سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمان داد تا زبان سریانی را یاد بگیرم . [زیدبن ثابت]

رمز ها را بخوان

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/5/6 12:4 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اولین باری که به تاریخ تولدم توجه کردم , وقت ثبت نام کلاس های زبان فشرده ام بود . 

خانم پشت میز تاریخ تولد از من خواست و تا گفتم , لبخند شیرین ِ شیطنت آمیزی روی صورتش نقش بست , راست می گویند لبخند مسری است و ویرووسش عجیب ویرووسی است که در قاعده ی ویرووس هایی که جزء دنیای زنده نمی دانیمشان نمی گنجد , لبخند به خودی خود زنده است ... لبخند , سن نمی شناسد ؛ رنگ نمی داند , دین و آیین نمی پرسد ! ...  خندیدم ... از ته دل ...

من ِ متولد ِ یازده ِ یازده , خندیدم که علت توجه نکردم تا به حال چه بود ؟!

یازده ِ یازده ...

چهار ، یک پشت هم ...

شاید خدا می خواست

تاکید کند

آن هم از نوع موکد ؛

از آن موکد هایی که اولش " اِنَ " ی مشدد می آید

که بی برو برگرد است ..

از همان هایی که اگر به دل کوه نازل می شد , تاب نمی آورد ...

از همان هایی که ... 

خدا می خواست یک  " اِنَ " بیاورد اول ِ همان لحظه ای که من آمدم

که به راستی , که همانا , که به تحقیق , که حتما حتما حتما این ساجده ی عزیزی که از قبل نامش را بر پیشانی سرخش حک کرده بودم که مادرش آیه ی " .. سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ .. " به یاد آورد و به او ندا شود , وحی شود , جبرییل امین در گوشش بخواند که این , این ساجده است ! ساجده ای که ساجده شد تا هر بار صدایش می کنند , دل آرام شود به آنکه هیچ کس , هیچ کس ... که به او الهام شود , که همین روح الامینی که در جان مادرش تپید , بتپد در جان او که ساجده شدی تا بدانی , تو , تو ساجده ی ما هستی ! که ساجده یعنی سجده کننده ی بسیار ... که تنها راه آرام ِ این جان , همین است که سر بگذاری فرو , بر خاک جانان ... بر آستان جانانت سر نهی تا گلبانگی ز عشق سر دهی و اما سر این چند یک ...

خدا تاکیدی کرد از جنس ِ چهارمین امامش .. از جنس چهارمین راهنمایش ...

از جنس سجده های نیمه شب چهارمین سجادی که چون جنس سجده هایش فرق داشت , سجاد ( علیه السلام ) شد ...

خدا موکد بگوید که تو !

تو ساجده ی من ؛

فقط یکی هستی ...

یکی ِ یکی ِ یکی ِ یکی ...

نه همتا داری و نه مانندی برای منی که هزاران عبد روزانه برایم الهی می خوانند ...

تو یک هستی ؛

یک ِ من

تنها و تک ِ من 

که بگویی الهی ؛ من لی غیرک ؟!

تا بدوم در جانت , تا بیایم کنار گاهواره ات , تا آرام گرم کنم تنت را به گرمای آغوشم ؛

که عبدی ...

که بگویم عبدی ...

چه عاشقانه ای به پاست 

و فرشته ها می خوانند 

نوایی که سروده شد

و 

مادر ها 

آرام زمزمه می کردند 

از همین زبان ِ بی زبان ِ واژه های بی کلام .. 

" یه دختر دارم , شاه نداره , از این دخترا هیچکی نداره , گل گل دخترا هیچ کی نداره ... "

______

+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس ) 

عکس از گل نرگس 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر