سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت مالى است که پایان نیابد . [نهج البلاغه]

اذا وقعت الواقعه

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/25 1:38 عصر

هو الرحمن الرحیم

 

 

روزی که خدا زمین و آسمان را ؛ تمام جهان را آفرید تمام آن " سته ایام " را مشغول بود ...

تمام آن سته ایام را راز خلقت می نوشت ؛ بر تار و پود ...

و تو چه می دانی چادر چیست ؟!

که خدا امین تر از زهرایی ( سلام الله علیها ) برایش نیافت ... 

که به برکت اوست که کعبه , وادی ِ ایمن شده است

مگر ندیدی کعبه را چادر کشیدند ...

که دست هایی تبرک شوند بر جای قدم های خدا ...

این کعبه خودش روضه ی مشهود است ...

این کعبه خودش حرف ها دارد ..

که گر من وادی ِ ایمن شدم بر آن بود که آن شب و سیلی و خاک و چادر ........ 

شما چادر ز سر کعبه ی عالم کشیدید ..

که قبله ی علی ( علیه السلام ) بسوی او کج  بود 

که خدا تجلی می کرد میان چشم های او ... 

که باران ,

که باران , چتر می گرفت بر سرش و بعد اشک می ریخت ... 

که باد به او می رسید ؛ نسیم می شد ... 

احتیاط می کرد ؛ 

آرام رد می شد ...

دست بر سینه , سلامی می کرد ... 

که موج ها صبح را تا شام بر شکر خالقی سجده می کردند که زهرا ؛ آفریده بود ...

و حال 

در سوگ او بر سر می کوبند ... 

که در سبحان الله برگ ها , فاطمه ای ایستاده بود ... 

نزد من می آیید ؛ سپید پوشید ...

بر خود حرام کنید به اشک انداختن کائنات را ...

که چادر سیاه ؛

حرف ها دارد ... 

راستی ؟!

قرآن مگر نمی دانستید ؟!

قرآن مگر نخوانده بودید .... ؟!

ایمانش دارید ؟!

" لا یمسه الا المطهرون " ِتان چه شد ؟!

مگر در قرآن نبود ...

غسل زیارت کرده بودید که دست دراز کردید بر چادری میان کوچه ؟!

که سکوت در تمام عالم پیچید 

که " اذا وقعت الواقعه "

که " رجت الارض رجا "

که زمین لرزید 

" افبهذا الحدیث انتم مدهنون ؟! "

که دستی دراز شد بر کتاب مکنون !

که جای سیلی کبود شد ...

که آدم شرم کرد ...

که آدم شرم کرد بر سجده ی روز ازل ...

که زمان ایستاده بود ...

نفس نفس می زد 

" اذا بلغت الحقلوم " 

جانی رسیده بود به لب

تاب نداشت

بیرون نیامد ...

روضه ی عطش می خواندند ...

رخصت طلبید ...

عباس ( علیه السلام ) بابایی بود ...

دست هایش را داد 

که آن روز 

آسمانی را دست بسته بردند ... 

 

 گر تو بی کفنی ...

چادری دارد کفن زهرا ( سلام الله علیها ) می شود ... 

" و انتم حینئذ تنظرون ؟! "

اذانی بخوانید در گوش عالم ...

که زهرایی ( سلام الله علیها ) بی تابی پدر می کند ...

آرام

آرام بگویید اشهد ان علی ولی الله را ... 

که عرش خدا به لرزه افتاد ...

آهای !

آسمان !

چه شد فرو ریختنت ...

سکوت کرده ای ؟!

خدایا ؛ 

تویی که اقرب بودی ...

چه کشیدی آن روز ... ؟!

و یا صاحب الزمان ..

چه دردی می کشید 

آن هنگام که

این روز ها

فراوان تکرار می شود ؛

قصه ی این چادر کشیدن ها ... 

العجل ...

العجل ...

العجل ...

___

#س_شیرین_فرد

 

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر